خبرگزاری «حوزه» - مشهد/ حجتالاسلاموالمسلمین علی نهاوندی، دروس فقه و اصول، فلسفه، تفسیر و عرفان را نزد بزرگانی چون حضرات آیات جوادی آملی، شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، سیدکاظم حائری، سیدمحمود شاهرودی، انصاری شیرازی، سیدجلالالدین آشتیانی، سیدعزالدین زنجانی، فلسفی، مروارید، مجتهدی تهرانی و حقشناس فراگرفته است.
او در کنار تدریس در دانشگاههای علوم پزشکی تهران، فردوسی مشهد و دانشگاه هنر تهران، در حوزههای علمیه قم و مشهد دروس رسائل، مکاسب، کفایه، تفسیر و کلام را تدریس کرده است.
نهاوندی درباره حوزه تاریخ ساز، نسبت حوزه کنونی با جامعه، سیاستگذاری و برنامهریزی تبلیغی در فضای بین الملل، و ... به طرح دیدگاه های خود پرداخته که آن را در ادامه می خوانید.
ـ حوزه کنونی چه نسبتی با جامعه دارد و در تعامل با آن چه نقاط قوت و ضعفی دارد؟
به نظر من سیر تاریخی طی شده تا الآن حکایت از این میکند که سازمان دین که بالطبع یک نسبت مستقیمی با سازمان روحانیت و حوزههای علمیه دارد، متولی خدمترسانیهای گسترده به جامعه مخاطب خود بوده است. این سازمان همینجا نسبت مستقیمی با فضاهای بهداشت و درمان، تهیه جهیزیه، ساخت مسجد، درمانگاه، حمام، و... پیدا میکرد و بهعنوان یک کانون و قطب فعال اجتماعی ایفای نقش مینمود. از دل همین حرکت، چیزی بهعنوان نذورات و موقوفات بیرون میآید، یعنی هنگامیکه مردم در جریان حرکت وقف قرار میگرفتند و وقف و نذر مردمی بود، میبینید این همه ریشههای خدمات و ارتباطات اجتماعی و هماهنگی بین مردم با مردم از طریق یک کانون مطمئنی به نام روحانی محل، روحانی منطقه یا یک شخصیت مرجع اتفاق میافتاد. فلذا هنگامیکه از سازمان روحانیت و حوزهها صحبت میکنیم، منظور ما صرفاً تشکیلاتی که برنامههای آموزشی حوزه را تعریف بکند، نیست.
سیر تاریخی طیشده نشان میدهد که جریان حوزه متأثر از تاریخ پیرامونی خود نبوده، بلکه جریان حوزه و روحانیت تاریخساز بوده؛ یعنی هدایتگر دوره و زمانه خود بوده و همواره بر مدار فقه و فقاهت، کار را بهپیش برده است.
اگر بخواهیم نسبت حوزههای علمیه را با جامعه -و بهطور کلی با حکومت تعریف کنیم، باید یک نکته دیگر را به مباحث اضافه کنیم و آن هم نگاه حاکمیتی است؛ این نگاه حاکمیتی است که در حرکت پیشبرنده و تاریخساز حوزههای علمیه وجود دارد و با اینکه دولت و حکومت در اختیار آنها نبوده، اما حاکمیت فکری، ایدئولوژیک، جریانساز و پیشبرنده حکومتی در اختیار آنها بوده است که ما باید این را مهم بشماریم.
ـ یعنی آن نگاه حاکمیتی حتی با نبودن قدرت در نهاد حوزه وجود داشته است؟
بله، حاکمیت ایدئولوژیک دین که جریانهای پیشبرنده و تأثیرگذار اجتماعی را عهدهدار بوده، وجود داشته است و در طول تاریخ حوزههای علمیه ما شاهد این حرکت تودهای از طریق سردمداری و رهبری حوزههای علمیه، یعنی رهبری دین بودهایم. در یک تحلیل هرمی که برای جامعه اسلامی و جامعه آرمانی دینی خود تعریف میکنیم، در رأس آن هرم جریان، تئوریسازیها و نظریهپردازیهای حوزه علمیه، خطدهیهای منصب و جایگاه رهبری و خطدهیهای منصب و جایگاه مرجعیت تعریف میشود؛ اگر اینها را حذف کنیم یک جریان کاملاً سکولار منتهی با نگاه و پوسته ظاهری دین که قبلاً هم به نوع دیگر بوده، باقی میماند.
با توجه به این نکات، در اولین گام برای آینده حوزه، باید بازتعریفی براساس آنچه از گذشته تا الان داریم و براساس عناصر تأثیرگذار بر پیشبرد تاریخ جریان تشیع در اسلام داشته باشیم. سپس با نگاه و برداشتی جدید نسبت به آینده، پلی از گذشته به آینده زده و افقهای آینده را براساس آن تنظیم کنیم؛ زیرا آینده از گذشته جدا نبوده و یک خط سیر است؛ مگر اینکه یک جریان انحرافی، موجب پیدایش یک مسیر انحرافی شود.
ـ چه نیازی به بازتعریف وجود دارد؟
حُسنِ یک حرکت پویا و روبهجلو به این است که همواره، بعد از چند دوره، خود را بازتعریف کند. باید دقت شود، زیرا زمزمههایی شنیده میشود مبنی بر اینکه مثلاً بودونبود حوزه برای تحولات آینده خیلی مهم نیست؛ این نگاههای حداقلی به روحانیت و دین وجود دارد. گفته میشود حوزه و روحانیت شروع خوبی را در ایجاد انقلاب انجام داد، یک کار رفورمیک را انجام داد، اصلاحاتی را ایجاد کرد، بستر ایدئولوژیک دین چنین قدرتی را داشت، اما از این به بعد اجازه بدهید که جریان دانش، اندیشههای مترقی روز و حرکتهای مدرنیته که میتوانند خود را به یک گفتمان و مفاهمه عمومی با کشورهای اطراف نزدیک کنند، اندیشههای مختلف را وارد عرصه کنند.
محور اصلی مطالعات آیندهپژوهی حوزه چه چیزی باید باشد؟
جریان تاریخساز تشیع، برمدار و محور امامت استوار است، اما موضوع امامت و دفاع از جریان امامت در باورها و در فهم پیرامونی که در حوزههای علمیه شکل گرفته آنقدر عمق ندارد که بتوانیم بگوییم ما میخواهیم در آینده تمدنسازی انجام بدهیم؛ اینقدر که به موضوعات پیرامونی، دیدگاههای پوپر و وبر و مارکس و اینها پرداختیم، نسبت به عمقبخشی به ریشهها و تئوریسازیهایی که برگرفته از اصلِ متون ماست، نپرداختهایم.
آنقدر که امروزه به فقهها و فلسفههای مضاف بها داده میشود، به اصالتهای فلسفی، عرفانی و معرفتی خود بها نمیدهیم. من از نگاهی این مباحث را عرض میکنم که اگر اشتباه برداشت شود، تصور میشود قصد نفی اینگونه اقدامات را داریم، درحالیکه اتفاقاً این اقدامات نشانه بالندگی و پویایی حوزههاست، اما عرضم این است که بعضی از اوقات باری را بر روی دوش حوزههای علمیه انداختیم که بر اساس آن نه زیرساخت آماده کردیم و نه سهم قائل شدیم.
ـ یعنی چه سهم قائل نشدیم؟
ببینید، شما میگویید که دین باید نگاههای تمدنساز، راهبردها و استراتژیهای جامعه توحیدی را تعریف کند. من از شما میپرسم کدام جریان حاکمیتی تا الآن یک مرکز تحقیقات و مطالعات راهبردی را در حوزههای علمیه حمایت کرده که بگوید من به این دیدگاهها و اندیشهها نیاز دارم و اینها میتواند نقشه راه من باشد؛ یک مرکز استراتژیک، یک مرکز راهبردی، یک مرکز مطالعاتی عمیق، بهغیر از کارهای نقطهای، منظور من، از منظر سازمان روحانیت است.
برای پیشبرد بسیاری از اهداف، برخی از مراکز مهم، مانند دانشگاههای علوم انسانی، باید در اختیار حوزههای علمیه باشد. حوزه باید خودش را برای راهبری و هدایت آماده کند. شما اتفاقهای مقطعی و نقطهای را ببینید که اتفاقاً نتیجه هم دادهاند؛ مثلاً شما حرکت مرحوم مهدویکنی در راهاندازی دانشگاه امام صادق(ع) را ببینید، حرکت آقای مصباح یزدی در مؤسسه امام خمینی(ره) یا آقای امامی کاشانی در مدرسه شهید مطهری را ببینید. اینها جواب دادهاند؛ علیرغم اینکه فردی و نه بهصورت سازمانی ورود پیدا کرده بودند.
بخش دوم آموزشوپرورش ماست، حوزه علمیه در مقاطع مهمی از مسیر هدایت، پرورش، تربیت اخلاقی و فرهنگی جامعه، مثل آموزشوپرورش باید ایفای نقش کند؛ از لایه سیاستگذاری و راهبردسازی شروع میشود تا بخشهای دیگر.
ازجمله چیزهای دیگری که باید در اختیار حوزههای علمیه باشد، فضای تبلیغ و رسانهای کشور است. مرحوم مطهری بهعنوان یک اندیشمند حوزوی و دانشگاهی، کسی که مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: مرحوم مطهری این اواخر اسلامشناس شده بود، بعد از پیروزی انقلاب از ایشان میپرسند شما فکر میکنید چه منصبی به شما پیشنهاد بدهند و شما چه منصبی را قبول میکنید، ایشان میفرمایند: من میشوم رئیس رادیو و تلویزیون؛ این خیلی حرف بزرگی است. باید نقش و تأثیرگذاری این ظرفیتها و این ابعاد را ببینیم، چنین حرکتی نیاز است، من ناظر به آینده میگویم و افقهای آینده را برای شما روشن میکنم.
چهارمین بخش این است که ما نقش خود را در بازار فکر و اندیشه بینالملل ایفا نکردهایم، دنیای امروز اسلام را از دریچه اهلسنت میشناسد و تشیع اصلاً بروز و ظهور ندارد.
حضرت آقا در دیدار با جامعه مدرسین و نیز چندی پیش در قم مطرح فرمودند که یک مقداری بینالمللی فکر کنید. بینالمللی فکر کردن یعنی یک دایره تبلیغات گسترده در میدان جهان که باید ادیان، ملل مختلف، بخشهای مورد نیاز، اندیشهها و پرسشهای ایشان را بشناسیم و اتفاقاً این لایه نیاز دارد که ما به سراغ فلسفههای مضاف، فقههای مقایسهای و فقههای مضاف برویم.
ما الآن چقدر از بازار فکر و فرهنگ دنیا مطلع هستیم؟ چقدر تأثیرگذار هستیم و چقدر ما را میشناسند؟ جریان عقلگرای جامعه مدرن و غربی و شرقی دنیای امروز، اندیشههای فلسفیـکلامی تشیع را نمیشناسد، شخصیتها ما مانند ابنسینا، فارابی و ملاصدرا را نمیشناسند؛ بنده با تحقیق عرض میکنم که نمیشناسند.
ـ الآن در حوزه و در برنامهریزیها و سیاستگذاریها، باید چه ملزوماتی را رعایت کنیم که به آن افقی که شما فرمودید، برسیم؟
ابتدا باید یک چشمانداز و افق ترسیم کنید؛ با بررسی فرصتها، تهدیدها، شرایط داخلی، شرایط خارجی و نقاط قوت و ضعف خود، براساس این موارد برنامهریزی، نیازسنجی و آمارسنجی میکنیم. من یادم هست زمانی حضرت آقا خیلی با دقت تحلیل کردند که مثلاً ما در افق ۲۰ سال آینده برای حوزههای علمیه باید لحاظ کنیم که مثلاً برای دستگاه قضا این تعداد نیرو با این ملزومات، سیر مطالعاتی و حلقه پژوهشی و برای رهبری جامعه و مقام و منصب ولایتفقیه این تعداد را باید تربیت کنیم.
من اگر بدانم که در ساحت بینالمللی نیاز به یک حرکت بزرگ دارم، جریان ادیان و مذاهب، یک حلقه تخصصی ویژه در بخشی از حوزههای علمیه میشود؛ یعنی ما چطور در بخش فقه، مرجعیت ایجاد کردیم، آنجا هم میشود مرجعیت ایجاد کرد. در حوزه کلام، فلسفه، مباحث معرفتی، عقلی و اندیشهای، آنجا باید مرجعیت حاصل بشود. امروزه بهصورت جدی باید حوزه روی این فکر کند که سهم سیاستگذاری دینی و نقش آن در تمدنسازی، کجا باید دیده شود و ایفای نقش کند.
باید ببینیم در مدلهای علمی و پژوهشی، چه خلأها و کاستیهایی در ظرفیتهای موجود داریم؛ مثلاً الآن در حوزههای علمیه، جریان تحقیقات و پژوهش عموماً تحقیقات کیفی، توصیفی و کتابخانهای است که خیلی جای کار دارد و ما هنوز به غایت آن نرسیدیم؛ خیلی جای تحقیق دارد. اما اگر بخواهیم این تحقیقات را به بدنه حاکمیتی نزدیک کنیم باید از دانش تحقیقات و پژوهشهای سنجهای و کمّی هم بهرهمند شویم، لذا ما باید این دانش را داشته باشیم که نداریم.
چه پیشنهادی برای سیاستگذاری و برنامهریزی تبلیغی در فضای بین الملل دارید؟
در فضای بینالمللی، غیر از زبان، باید ببینیم اصلاً آنها چه میگویند، امروزه اندیشه آنها چیست؟ بازار فکر و فرهنگ مذهبیـدینی پیرامون خود را باید بشناسیم؛ اینها ابتدا باید ترجمه شود. میتوان از رایزنها در کشورهای مختلف خواست تا تازهترین دیدگاهها، نظریات و نظریهپردازها را به حوزههای علمیه معرفی کنند، ولی ما با اینها اصلاً نسبتی نداریم؛ یعنی اصلاً ارتباطی نداریم که بخواهیم درخواست کنیم. مثلاً سازمان فرهنگ و ارتباطات باید ارتباط سازمان روحانیت با اندیشه ادیان و موارد بالا را ایجاد کند. این غیر از کنفرانسها و همایشهایی مانند تقریب بین مذاهب و گفتگوی ادیان است.
بهنظر من دنیا الآن تشنه همین مباحث هست و ما اگر بتوانیم اینها را با ادبیات رایج دنیا معرفی کنیم، بسیار مورد استقبال قرار خواهد گرفت؛ بدون هیچگونه درگیری، خونریزی، جنگ و... . این یک حرکت فرهنگی و یک انقلاب فرهنگی است که ما باید شکل بدهیم.
و نکته آخر اینکه به نظر بنده یکی از چیزهایی که حوزه باید نسبت خود را با آن تعریف کند، هنر است. در بخش اندیشهورزی و تولید علم، حوزه باید هنر متعالی و فاضله را معرفی کند تا براساس این محتوا، رسانه متعالی حاصل بشود و سپس بتوانیم در مقابل نظریهپردازیهای امروز دنیا، تئوری و نظریه اقتباسی خود را ارائه بدهیم.
انتهای پیام
منبع: شورای عالی حوزه علمیه خراسان